نام مقاله: گزارشی از میزگرد "آشنایی با اصول اولیه نقد کتاب"

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

- کارشناس مسئول بخش تاریخ شفاهی سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی


 

 

در روز شنبه 28/9/1388 یک میزگرد علمی با عنوان "آشنایی با اصول اولیه نقد کتاب" توسط انجمن علمی پژوهشگران سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی برگزار شد. در این میزگرد، جناب آقای وفادار مرادی (کارشناس مسئول اداره مخطوطات سازمان)، جناب آقای حسن آبادی (سرپرست گروه اسناد) و جناب آقای زره ساز (سردبیر نشریه الکترونیکی شمسه) به ارائه دیدگاههای خود پرداختند. سرکار خانم محبوب (دبیر انجمن علمی پژوهشگران سازمان) اداره این میزگرد را برعهده داشت. در ادامه گزارشی از این میزگرد ارائه می شود:

 

خانم محبوب: بسم‌الله الرحمن الرحیم. یکی از برنامه های انجمن‌ علمی سازمان برگزاری جلسات نقد کتاب است که هدف آن این است ذهنیت‌ها را نسبت به نقد کتاب آماده کند. یعنی نقد کتاب و مفهوم آن چه هست؟ شیوه‌های نقد کتاب چگونه است؟ سپس وارد بحث اصلی نقد کتاب با ذکر مصادیق می شویم. آقایان وفادار مرادی، حسن آبادی و زره ساز از اعضاءانجمن با توجه به تجربیات و تالیفاتی  که داشتند داوطلب شدند که اولین جلسه را هدایت کنند.

اما در مقدمه لازم است این پرسش را مطرح کنم که سابقه نقد کتاب به کی برمی‌گردد؟ در تاریخ اسلام و ایران این امر وجود داشته است. دراوایل اسلام شیوه های سختگیرانه داریم که احادیث را جمع‌آوری می‌کردند و با نقد سعی می‌کردند احادیث معتبر را گردآوری کنند. از علمای اسلام، مثلا" غزالی کتاب تهافت الفلاسفه در رد و نقد بعضی اصول فلسفه می نویسد یا آقا بزرگ تهرانی در الذریعه به نقد و بررسی کتاب هایی که معرفی می کند می پردازد. اما نقد کتاب به شکل امروزی، جدیدتر است. در ایران از زمانی که مطبوعات و مجلات پا به عرصه وجود می گذارند نقد کتاب جنبه علمی‌تری به خودش می‌گیرد و رایج می‌شود. مجلاتی مثل ایران شرق، یادگار، یغما، کتابهایی را نقد می‌کردند. جدی‌ترین نقد را در مجله سخن می بینیم که از سال 1322 که منتشر می شود و به طور جدی در هر شماره نقد کتاب را می آورد. همچنین می توانیم از مجلات راهنمای کتاب به مدیریت ایرج افشار و نامه انجمن کتابداران ایران نام ببریم که مطالب و نقدهای تخصصی و علمی بر نقد کتاب دارند. از پیش‌کسوتان و پیشگامان نقد کتاب می توانیم از علامه قزوینی، زرین کوب و سایرین دیگر نام ببریم، اما برای ورود به مبحث نقد لازم است که ما با مفهوم نقد و کلمه نقد آشنا بشویم. بر همین اساس از آقای زره‌ساز می‌ پرسیم که نقد چیست؟

 

آقای زره ساز: بسم الله الرحمن الرحیم. مفهوم نقد معمولا"با چالش همراه است. دلیل آن هم به دلیل پیچیدگی خودش نیست به دلیل بار منفی هست که با خودش دارد. همه ما هر وقت صحبت از نقد می شود، می گوییم ما انتقاد پذیریم و نقد را می‌پذیریم؛ ولی واقعیتش این است که این طور نیست، که این به دلیل بار منفی عاطفی است که ناخودآگاه به مخاطب وارد می شود. این امر حتی در تالیفات و در بین متون و در بین افرادی که سعی دارند نقد را تعریف کنند هم وجود دارد. عده ای تعاریفی ارائه می دهند که سعی می‌کنند در آنها این بار منفی را کاهش بدهند. بحث خرده‌گیری و اشکال‌گیری را کم‌رنگ جلوه بدهند. اما تعریفی که می شود برای نقد به آن استناد کرد عبارت است از: "خرده‌گیری و اشکال‌گیری علمی از آثار ومتون" و این تعریف علمی است که می توانیم در تعریف نقد ارائه دهیم. یک سری باورهای رایج راجع به نقد وجود دارد. کلاً مهارت نقد شامل دو مهارت است: یکی اشکال گیری  و دیگری مشخص کردن راه حل های رفع نواقص و مشکلات. عده‌ای یکی از این دو مهارت را به کار می‌گیرند و عده‌ای هستند هم اشکالات و نقص‌های کار را می‌بینند و هم می‌توانند راه‌حل‌هایی برای نقد ارائه بدهند. یک سری باورهای رایج هم در باره نقد وجود دارد. یکی اینکه نقاد حتماً باید متخصص در آن حوزه باشد. این نکته درست است که هر کسی که می‌خواهد حوزه ای را نقد کند می بایست اطلاعاتی در آن حوزه داشته باشد؛ اما این نکته بدان معنا نیست که در همه زمینه ها به صورت مطلق نمی توان بدون این پیش فرض ورود کرد. هرفردی جدای از تخصصش ممکن است نکته ای را در مورد اثر ما بگوید که ما را در بهبود اثرمان کمک کند. هدف از نقد توسعه و رشد است. رشد بسیاری از علوم به خصوص در حوزه اسلامی، ناشی از نقد و نقادی بوده است. در واقع، "حیات علم به نقد است" یعنی حیات و زندگی علمی و توسعه علوم در مباحث مختلف توسط نقد و نقادی ایجاد شده است. بسیاری از آثار بزرگان در نتیجه نقدهای پیشینیان نوشته شده و سبب ساز پیدایش آثار جدید با استحکام بیشتری شده است. همه این موارد باعث می‌شود که ما دید دیگری به نقد پیدا کنیم. اگر نویسنده ای علاقه به پیشرفت داشته باشد و بخواهد اثری ماندگار را تولید کند، باید اثرش را به دست نقادان بسپارد تا معایب و ضعف‌های اثرش مشخص بشود. عموماً توصیه می‌شود آثارتان را به دشمنان‌تان بسپارید تا نقد کنند، چون دشمن از لحاظ عاطفی هیج علاقه‌ای و وابستگی به شما ندارد، تا به خاطر علاقه خود به شما اشکالاتتان را نگوید. دشمن با بی‌رحمی، تمام نکات ضعف و معایب اثر شما را آشکار می‌کند و این نقطه عطفی برای اثر شما و برای ایجاد آثار بهتر و ماندگارتر و به قول معروف آثاری که بشود به آن استناد کرد می باشد.

 

خانم محبوب: با تشکر از آقای زره ساز، از آقای وفادار می خواهیم که در خصوص نقد کتاب برای ما صحبت کنند.

آقای وفادار: به نام خدا، جلسه بررسی نقد و نقادی کتاب جلسه نورسی است. عموماً نقد چگونه اتفاق می افتد؟ یک مثال عرض کنم. نقد همیشه با یک اتفاقی در مقابل یک کتابفروشی یا قفسه باز یک کتابخانه و احساس شگرفی که در حوزه اندیشه انسان به وجود می‌آید اتفاق می افتد؛ چرا که مجبور می‌شویم آن کتاب را بنا به انگیزه های عمومی و فرهنگی ابتیاع کنیم و بخوانیم و نقد کنیم. پس نقد یک چیز عجیب و غریب نیست؛ بلکه یک چیز ساده است. از زمانی که بشر متولد و دارای اندیشه شده و نگارش پدیدار گشته است، نقد هم متولد شده است. در اسلام نیز نقد به فراوانی در آثار مختلف دیده می شود. درادبیات منظوم و منثور ما هم به فراوانی از نقد و نقادی استقبال شده است. انسان ناگزیر است نقد بشود و نقد بکند. در ادبیات شفاهی ما، به خصوص داستان هایی که از پدران ما نقل می کنند به نقادی توجه شده است. در تاریخ شفاهی مان داریم که در قرن چهارم وقتی از شیخ ابوسعید ابوالخیر در حمام از تعریف جوانمردی سوال می‌کنند، ایشان پاسخ می‌دهند: جوانمردی آن است که دلاک شوخ کسان به آنها نشان ندهد که باز به همین سخن هم ایراد گرفته شده است که چرا این فعل دلاک را به او نمایاند و این هم شاید به نوعی جوانمردی نباشد. بنابراین اگر به این بیان‌ها نگاه کنیم نباید نقد کنیم. اما ما باید ضرورتاً برای اعتلای علم نقاد باشیم. اولین نقاد کیست؟ اولین ناقد خود نویسنده است. اگر مؤلف در بازخوانی و حتی برای دیگر خوانی، متن خویش را عرضه کند؛ خود بهترین ناقد متن خویش است. نظاره نقد حال خویش نظاره درون است.

مولانا می فرمایید:
عیب کسان منگر و احسان خویش          دیده فرو بر به گریبان خویش
آینه روزی که بگیری به دست            خودشکن آن روز مشو خود پرست

 حضرت امیر می فرمایند: خوشا به حال کسی که عیب خویش، او را از عیب‌جویی دیگران بی‌نیاز می‌کند. بنابراین، نقادی خویشتن اولین مرحله نقد است و ما مجبوریم این مرحله را داشته باشیم. اما از دیدگاه پژوهش، یک متن نگارشی و یک پژوهش مانند طبیعت چهار فصل دارد. اگر یک مقدار دقیق نگاه کنیم انسان برای اینکه به شکوفایی بهار خودش و تابستان ثمره متنش برسد باید نقد پاییزی خویش را در نوشته خود داشته باشد و نقد زمستانی دیگران را بر نقد خویش ببیند تا به ثمره محصول خودش در تابستان برسد.

پس جامعه آرمانی متن زمانی اتفاق می‌افتد که ما متن خویش را و حاصل اندیشه خودمان را به بازار نقد ببریم و هراس نداشته باشیم. تحمل شنیدن نقد از سوی نویسنده یکی از ارکان اساسی نقد است.

 

آقای حسن‌آبادی : بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد نقد یک جمله معروفی هست که می گوید: هدف از نقد رسیدن به کمال است. با توجه به معنی و مفهوم، دامنه ای را که برای تعریف نقد در نظر گرفته اند دامنه وسیعی است. می توان افرادی که در مسیر نقد حرکت می کنند را در دامنه این تعریف گنجاند. معنی نقد دامنه وسیعی دارد که از عیب‌جویی تا یک چیز خیلی خوب انتخاب کردن را شامل می شود. حالا اینکه چه چیزی در یک متن انتخاب بشود بحث دیگری است که در کتاب مشخص می شود. در حوزه اهمیت مطلب جالبی وجود  دارد و آن این است که هر محققی شایسته است چند نقد بنویسد. نقد کتاب هایی که به علت تحقیقاتش باید بنویسد و منتشر کند. این مفهوم بار معنای زیادی دارد و مشخص می کند که چه کسی باید نقد بنویسد و چه چیزی باید نقد بشود؟ ما در کشورمان مجلات تخصصی نقد نداریم. آن چیزی که می بینیم به صورت نقد منتشر می‌شود، مثلا" در کتاب های ماه بیشتر در حوزه معرفی فعالیت دارند.

حالا سوال این است که چه کسی می‌تواند نقد کند؟ به نظر من، هر کس می‌تواند ناقد باشد. یعنی دامنه نقد منحصر به فرد یا گروهی خاص نیست. نقد می‌تواند برخاسته از یک انگیزه یا یک علاقه باشد. نقد براساس نیاز و ضرورت صورت می گیرد. نقد، دوره و زمان خاصی ندارد. نقد به عنوان یک بستر است برای اینکه هر فردی با استفاده از این بستر بتواند مطلبی را مورد نقد و بررسی قرار بدهد که از راه این بررسی، یک نتیجه روشن بگیرد. خوب اگر نقدی صورت می گیرد، قرار است چه نتیجه ای از آن به دست بیاید. یکی از دوستان از من خواست که کتابش را نقد کنم، با وقت زیادی که گذاشتم کتابش را نقد کردم. یادم است با تماس تلفنی که با من گرفت گفت: تو پوست کتاب من را کندی. می خواهم بگویم، نقد کردن تعارف بردار نیست. یعنی وقتی از یک کسی می خواهیم نقدی برای ما انجام بدهد، از او خواسته ایم که کار ما را به کمال برساند. این خیلی موضوع مهمی است برای کسانی که می‌خواهند وارد حوزه نقد بشوند، چه آن کسی که خودش نقد می‌کند و چه آن کسی که طلب نقد می‌کند. چون نقد دامنه اش دو طرفه است. ما متاسفانه دامنه نقد را اغلب یک طرفه می بینیم و بیشتر به ناقد توجه داریم. در صورتی که باید به این موضوع هم باید توجه داشته باشیم، کسی که طرف نقد ما است نیز در حوزه نقد قرار می گیرد. در خارج از ایران، رسم بر این است که معمولاً مؤلفین برای اینکه کتاب هایشان معروف بشود از چند منتقد معروف می‌خواهند که حتماً بر کتاب هایشان نقد بنویسند؛ چون نقد کردن نشان دهنده اهمیت موضوع و آن اثر است. اعتقاد عمومی بر این است که کتابی که نقد نشود ارزش ندارد. یعنی کتابی که نقد نشده انگار کسی نخوانده است. چون اگر کتابی را خوب و دقیق مطالعه کنید مورد نقد واقع می‌شود. در کشور ما کم هستند کسانی که طلب نقد بکنند و نقد را بپذیرند.

 

آقای زره ساز: نویسندگان بزرگ وقتی آثارشان را به ناقد می سپردند از ناقد ‌خواسته هایی داشتند. نیکلای آستروفسکی از نویسندگان معروف چک، نامه ای به شولوخف برنده جایزه نوبل می نویسد و به همراه اثرش برای وی می فرستد. در این نامه چنین آمده است: "از تو می خواهم صادقانه برایم بگویی، اگر خوشت نیامد کوسه و ریش پهن نمی شود(ضرب المثل انگلیسی). بگذار برود گم شود. اگر بنویسی چرند، کافی هست دیگر... دوستان ما از آزردن احساسات یک آدم هراسانند و این سخت زشت است. ستایش تنها مخرب آدمی است. حتی شخصیت های قوی اگر بی حساب از جانب مردم ستوده شوند، آماده گمراه شدن اند. دوستان واقعی باید حقیقت را بگویند حتی اگر دردناک باشد". یا محمدمهدی نراقی پس از نوشتن کتاب "جامع‌السعادات" از ملا محمدحسن قزوینی می‌خواهد سره از ناسره کتاب را به دقت بگوید و برایش چنین می نویسد: "ان انظر فیه بعین النقد و الانتخاب و تمییز القشر من اللباب و التبر من التراب و الباطل من الصواب" یعنی از تو می‌خواهم با دیده نقد و انتخاب به اثرم بنگری و پوسته و مغز و باطل و صواب آراء من را مشخص نمائی. دکتر پرویز ناتل خانلری در مجله سخن در شهریور سال 1324 خیلی ظریف به مشکلات نقد و نقادی در ایران اشاره کرده و می‌گوید: "گوش هیچ کس به شنیدن انتقاد عادت ندارد، هیچ نویسنده‌ای از پیر و جوان حاضر نیست قبول کند ممکن است در آثار او عیب یا نقصی باشد و اگر هست کسی در اظهار آن قصد آزار و دشمنی نداشته باشد. هر قدر در عظمت کتابی مبالغه کنیم و فصولی در مدح آن بپردازیم همین که یک نکته کوچک بر آن عیب گرفتیم نویسنده بزرگوار می‌رنجد و در خیابان روی از شما بر می تابد و شما را حسود و بدجنس می‌نامد."این مشکلاتی است که در کشور ما در حوزه نقد وجود دارد.

خانم محبوب: ناقد چه صفات و ویژگیهایی باید داشته باشد؟

آقای وفادار: با مثال‌هایی که آقای زره ساز بیان کردند به نوعی به بحث لحن نقد و صفات نقاد وارد شدند. چون انسان ناگزیر است که با ادبیاتی این مطلب را به پیش ببرد نمی‌توان با زبان خاموش با دیگری سخن گفت. باید با زبان ناطق و یا از تراوش قلم در این مورد سخن گفت و این هم تحقق پیدا نمی کند، مگر اینکه لحن ما خوب باشد و آستانه تأثیرپذیری آن هم فرق می کند. اگر انسان لحن خوب داشته باشد آستانه پذیرش توسط نویسنده بالا می‌رود. شمس رازی صاحب کتاب "المعجم" در اواخر قرن 6 و اول قرن 7 واقعه‌ای را در سال 601 هجری قمری نقد می‌کند و می نویسد: "در بخارا به فقیهی رسیدم که خیلی بد شعر می گفت، به محض اینکه من نقد شعر او را گفتم بر من تاخت که تو حسودی، چون خود نمی‌توانی شعر بگویی و بخل سراسر وجود تو را گرفته است". در ادامه شمس رازی می‌گوید: "در این زمانه هر کس به مجرد اینکه وزن شعر را آموخت و چند قصیده مطالعه کرد، سر به شاعری برمی دارد و معتقد شعر خویش می گردد و عیب شعر او را تحلیل نخواهند کرد و حاصل ارشاد آن جز آن نباشد که از گوینده برنجد و سخن ناقد را نشانه بخل بداند و حتی هجو ناقد را بگوید".

اینکه انسان چگونه و با چه لحنی نقدش را بیان کند که اولا" تأثیر بر نویسنده داشته باشد و ثانیاً او را نرنجاند و وادار به هجو ناقد نکند؟! انسان باید آنگونه نقد را بیان کند که با لحن خوب باشد. بنابراین ما نقد خوب و بد داریم. نقد خوب چه نقدی است؟ نقد خوب نقدی است که اولاً زبان لطیفی داشته باشد. ثانیاً نقد باید از استحکام برخوردار باشد. یعنی ناقد باید صاحب اطلاع باشد، خِبره باشد، کارشناس آن موضوع باشد. مثلاً شخصی که متخصص فیزیک است اگر در حوزه ادبیات بیاید اظهانظر کند، خُب یک مقداری دور از انتظار و تحمل است. یعنی تخصص اولین پله نقد است، اگرچه ما در را نمی‌بندیم که یک غیر متخصص مطلبی را نقد کند، شاید یک نکته‌ای به ذهن او برسد که به ذهن دیگران نرسیده باشد. فرد باید دارای ذوق سلیم باشد که احساس خدادادی است که خداوند به هر کس اعطا نمی‌کند.  بنابراین با صرف مطالعه نقد متولد نمی‌شود. مطالعه با کنکاش‌نگری و با یک بیان ایرادگیری در ناقد باید باشد. روح ناقد روح ایرادگیر است، بنابراین در تاریخ نقد همیشه همراه با یک نوع هجو و یا طنز بوده است. اصلاً بدون طنز، حتی در زمان خودمان ما نقدی نداریم. اما این نباید به تمسخر بکشد. چاشنی طنز در نقادی، غیر از تمسخر است. اگر نقد از سر صدق، صفا و خروج از حب نفس باشد، چه از طرف منتَقَد و چه از طرف منتَقِد، پذیرش آن راحت‌تر است. امام سجاد (ع) در رساله حقوقش بحث های بسیار زیبایی از حقوق منتَقِد و منتَقَد بیان داشته است که می‌گوید: "منتقِد باید زبان اخلاص داشته باشد و منتقَد و نویسنده هم در مقابل باید تحمل داشته باشد". بنابراین ذوق سلیم می‌تواند خیلی در یک نقد جامع مفید باشد. در برخی نقدها دیده می شود که از واژگان بسیار تمسخرآمیز استفاده می کنند. حال سوال این است که نقد های ما باید دارای چه واژگانی نباشد؟ مثلا" ما در مورد متن بگوییم چه متن سستی!. این ها همه شعار است و هیچ تأثیری بر نویسنده جز تاثیر معکوس نخواهد داشت. مانند این که بگوییم ولنگاری در اندیشه داشته است یا شتابزدگی در تنظیم دارد! فصاحت و بلاغت در یک متن یک ضرورت است که متن مطلعی، حسن مطلعی، مقطعی وحسن مقطعی داشته باشد. یعنی ورودی زیبا به بوستان نگارش و خروجی زیبا از آن داشته باشد. مثلا" شما کتابی که دو سال روی آن کار شده و زحمت کشیده شده را با نقد خود با عنوان شتابزدگی در تنظیم اثر پایمال کرده و اندیشه طرف را به هم می‌ریزید. از این لغات و عبارات احساسی نباید در متن استفاده بشود.

کدام قسمت های یک متن می تواند نقد شود؟ شناسنامه کتاب، مقدمه کتاب، پیش‌گفتار، اختلاف پیش گفتار با مقدمه، حسن مطلع و ورود به کتاب و وعده هایی که مولف در مقدمه داده است و چگونگی خروج از متن (استخراج منطقی) را می توان در قالب نقد آورد. این یک هارمونی تحقیق  می شود و از این جاست که هرمنوتیک نگارش به دست می آید. وقتی شما نوشته های عباس اقبال را می خوانید، هر جای دیگری اگر یک خط از نوشته هایش بیاید، می گویید از آنِ عباس اقبال است. برای چه؟ برای اینکه او هرمنوتیک را رعایت کرده است. یا می گویند: "کلام ائمه، ائمه الکلام". یعنی چه؟ فرمایشات ائمه معصومین(ص)، امام کلام ‌هاست. حضرت علی(ع) هم هرمنوتیک را خیلی خوب رعایت کرده است. یعنی هر نویسنده‌ای یک زبان نوشتاری دارد، یک زبان مکتوب دارد که باید با آن آشنا بشویم. نقاد هم باید به نویسنده هر وقت که از زبانش -یعنی از اصولی که به آن معتقد و متعهد است- فاصله بگیرد، تذکر دهد و آب از جوی رفته را دوباره به جوی برگرداند. به قول مرحوم زرین‌کوب ناقد مهذب و مربی فکر نویسنده است. وقتی ناقد، ناقد موفقی باشد، ناقد مخلصی باشد در واقع نویسندگان دیگر را باز می‌دارد که به خطا نروند و در آثار بعدیشان این خطا را تکرار نکنند. این حداقل فوایدی است که برای نقد و لحن نقد خوب، می‌توانیم برشمریم.

پرداختن به مسائل شخصی نویسنده درواقع آفت بزرگ نقد است. یک نکته اینکه در نقد همیشه بحث نکات مثبت که پررنگ می‌شود و مسائل شخصی نویسنده در واقع آفت بزرگی است و اصلاً از حوزه نقد خارج می‌شود. متاسفانه در حوزه شعر و سیاست و نگارش‌های سیاسی و به نوعی اجتماعی، وارد عرصه مسائل شخصی نویسنده می‌شوند. به قلم شخص اصلا" کار ندارند، واردمسائل شخصی یا اخلاق شخصی او می شوند  و به وسیله آن، اثر ایشان را نقد می‌کنند. و این جزو آفات بزرگ نقد است.

 

آقای زره ساز: البته یکی از انواع نقد، نقد ژنتیکی نام دارد که در آن، همه مسائلی که اطراف یک نویسنده است حتی دستخط ها، شخصیت و افکارش را مورد بررسی قرار می‌دهند تا زمینه های پیدایش اثر را بیابند. حتی وارد مسائل شخصی می‌شوند که تأثیرات افکار و عقاید و زندگی شخصی او را بر اثر پدیدار شده اش دریابند. گاهی در نقد مجبور می‌شوند وارد این قضایا بشوند تا زمینه پیدایش نظرات مختلف و یا یک شعر و یا یک نثر را پیدا کنند. با این حال، قبول دارم بعضی وقت‌ها این نوع نقد، جنبه بی انصافی و غیر واقعی پیدا می‌کند که این مذموم است. معمولاً در نقد آثار ادبی از این نقد ژنتیکی استفاده می‌شود و اگر ورود به زندگی شخصی افراد بوده به این دلیل بوده که نقد جامع‌تری ارائه بشود.

 

آقای حسن‌آبادی: ما انواع نقد ادبی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی داریم. به تناسب انواع نقد، انواع ناقد را هم ما داریم. نوع نقد و شیوه نقد با هم متفاوت است. ما نقد تبلیغاتی هم داریم. روزنامه‌ ها را که باز می کنید یک صفحه نقد دارند. یک نقد فیلم است و نقد کتاب هم دیده می شود. نوع نقد و ادبیات به کار رفته در نقد با توجه به موضوع نقد با هم متفاوت است و هر موضوع نقد خاص خودش را دارد. بهترین و برترین شیوه نقد، نقد تحلیلی است. سه موضوع کلی در مجموع مورد نظر است. چه چیزی نقد بشود؟ چه کسی قرار است نقد کند؟ و روش نقد چیست؟ هر سه این ها در یک نقد خوب باید با هم مرتبط باشند. هرچه تناسب این سه با هم بیشتر باشد، نقدی که استخراج می شود نقد کاملتری است.

در خصوص انواع شیوه های نقد، در مجموع در دوره معاصر دو روش اصلی داریم. یک روش نقد مدرن و دوم روش نقد پست مدرن است. روش نقد مدرن که اصطلاحا روش نقد تجربه گرایی و تثبیت است و روش پست مدرن که به اصطلاح به برگشت به قبل از دوران مدرن اشاره دارد و با دیدگاه ساختار شکنانه وارد بحث نقد می شود. این دو روشی است که در چند دهه اخیر در حوزه نقادی در کشور ما مورد استفاده قرار می گیرد. از کسانی که در نقد مدرن، در حوزه تاریخ معاصر صاحب نقد هستند، مثل آقای زرین‌کوب بیشتر به تجربه تاریخ و حفظ متن کتاب تأکید دارند، یعنی اگر قرار است نقدی نوشته بشود باید اصل کتاب و ساختار آن حفظ بشود و بعد نقد بشود. در کشور ما بیشتر نقدی که صورت می‌گیرد در حوزه نقد مدرن صورت می‌گیرد. نقد پست مدرن که اصطلاحاً برگشت به نقد قبل از مدرن است یک تفکر ساختارشکنانه است. در این نقد ساختار که شامل ساختار فکری نویسنده، ساختار خود متن و تفکر حاکم بر نوشته است به هم می ریزد.  بعد از انجام این نوع نقد ممکن است یک ساختار تفکر جدید داده بشود. در نقد مدرن خروجی از خود متن کتاب گرفته می‌شود و برای بهتر شدن متن کتاب؛ اما در نقد پست مدرن آن چیزی که می ماند ممکن است تفکر و ساختار کاملا متفاوتی با متن اصلی داشته و خروجی که از نقد بیرون می‌آید یک خروجی دیگری می تواند باشد.

چه چیزی قرار است نقد بشود؟ اینکه بگوییم در نقد، یک چارچوب استاندارد داریم حرف صحیحی نیست. در مورد نقد مقاله زیاد نوشته شده ولی استاندارد مشخصی وجود ندارد. اما در حوزه بررسی نقد، دو حوزه در ارتباط با نقد داریم: حوزه درونی و حوزه بیرونی. در حوزه نقد درونی مفهوم و محتوای مطالب بررسی می شود و در نقد بیرونی مشخصات ظاهری مانند جلد کتاب، ناشر، ویراستار، محل چاپ، کیفیت تصاویر و سایر موارد ظاهری ارزیابی می گردد. نقد درونی کتاب شامل بحث در مورد محتوای کتاب است. سوالی که پیش می آید این است که ارتباط افکار نویسنده با محتوای کتاب چیست؟ و آیا این موضوع شایستگی نوشتن را داشته است؟ بعد در نقد موضوع، بحث از سطح محتوای کتاب که برای چه گروهی نوشته شده آیا فرد نویسنده فرد باسوادی است و کتاب آیا دانشگاهی است یا کتاب عمومی مطرح می شود. سطح مخاطبان بررسی می شود که آیا کتاب برای محققان نوشته شده و یا برای سایر سطوح. تناسب مقدمه با متن هم موضوع مهمی است که در نقد باید مورد توجه قرار بگیرد.

 

آقای زره ساز: یکتقسیم بندی در مورد اهداف نقد وجود دارد. نقد را برای چه می نویسیم؟ بعضی وقت ها نقد را می‌نویسم برای مجله ای که خوانندگان با استفاده از آن نقد تصمیم بگیرند کتاب مورد نقد را بخوانند یا نخوانند. برداشتی که نویسنده از کتاب دارد ارائه می شود و کمک می کند به خواننده که کتاب را انتخاب کند و بخواند. زمانی هست که یک نقد تخصصی نوشته می شود که می خواهد محتوا و ساختار متن را به چالش بکشد که در قالب های مختلف می تواند مطرح باشد. گاهی در قالب یک مقاله در نشریه با صفحات محدود که باعث می شود فرد گزینشی کار کند و بعضی مواقع نقد در حد پایان نامه و رساله کارشناسی ارشد و دکترا مورد بحث قرار می گیرد.

 

آقای وفادار: در بحث کلی، نسبت بین مقدمه و متن باید یک نسبت معقولی باشد و این گاه استثنائهایی دارد به ویژه در مورد نقد کتابهای مهم.  برای مثال، کتابی را ملامحسن فیض کاشانی به نام اصول المعارف نوشته است. این کتاب را استاد سید جلال الدین آشتیانی تصحیح کرده است. این کتاب حدود سی، سی و پنج صفحه است که استاد آشتیانی 180 صفحه مقدمه بر آن نوشته است که اگر نمی نوشت کارشان دارای نقص می شد و نقد ایشان ارزش خود را نمی یافت.

 

آقای حسن آبادی: معمولا" یک نقد در سه مرحله انجام می‌شود: مرحله اول که می بایست متن اثر به دقت خوانده شود. باید توجه داشته باشیم نقد برای ثابت کردن فکر ناقد نیست. ناقد بدون هرگونه پیش‌داوری و پیش زمینه ذهنی است. پس از مطالعه اثر، چندین سؤال کلی پیش می‌آید. هدف از این کتاب چه بوده است؟ برای چه نوشته شده است؟ از چه منابعی استفاده کرده است؟ مرحله اول با این سوالات کلی شروع می شود. در نهایت باید دوباره به کتاب مراجعه کرد و یاداشت برداری نمود. در این مرحله با یک سری پس زمینه های فکری دوباره به سراغ کتاب می رویم. مرحله دوم ارزیابی خود متن نوشته است. اینکه وقتی ما کتاب را خواندیم دوباره اثر را ارزیابی کنیم. در مرحله دوم مسائل ساختاری کتاب مانند: استنادات کتاب، ارتباط اجزاء کتاب با همدیگر، ادبیات نگارش کتاب، نحوه استفاده از لغات و واژگان به کار رفته، مورد توجه قرار می گیرد. در مرحله سوم که مرحله نهایی نقد یک اثر است، می بایست نقد را نگاشته و به رشته تحریر درآورد.

در حقیقت، نقد آدابی دارد و خود شامل چندین مرحله است. نگارش نقد آخرین مرحله است. توصیه می شود چنانچه نویسنده اثر مورد نقد زنده باشد؛ نقاد با وی تماس گرفته و نظرات وی را راجع به نقدش پیش از انتشار بداند؛ شاید نکات جدیدی را بتواند به نقد خود اضافه نماید.

آقای وفادار: بدیهی است کتابخانه ها نقش خاصی در فرهنگ و تأثیر نقد دارند. حوزه های علمیه، کتابخانه‌ها، مجله‌های نقد کتاب می توانند نقش مهمی در ترویج روحیه نقد و نقادی داشته باشند. اگر برگردیم به قبل از صنعت چاپ به حوزه های استنساخ می رسیم که به نوعی با حوزه نقد ربط داشتند. مدرسه ها، حوزه های علمیه و نظامیه ها محل های نقد کتاب بود و فرهنگ استنساخ، مقابله و تصحیح از این مکان ها متولد شد. پیشینه نقد به نوعی به مقابله و تصحیح نسخه ها برمی‌گشت که در آن مشخص می شد که آیا متن دوم آیا تعهد و وفاداری به متن اصلی دارد یاخیر و این خودش سبب نقد می شده است واین اتفاق نمی‌افتاده مگر در کتابخانه آل بویه توسط ابن سینا و کتابخانه رصدخانه مراغه توسط قطب الدین شیرازی. این فرهنگ در گذشته پدیدار گشته و ادامه پیدا کرده است. بنابراین کتابخانه ها نقش بسیار مهمی در این فرهنگ نقد و نقد نویسی داشتند و فرهنگ اصلاح نویسی، نقد نویسی و حاشیه نویسی و حتی نسخه بدل‌نویسی بر حاشیه های نسخه های خطی می‌تواند گواه و شاهد روشنی بر این مدعا باشد.

 

 آقای حسن آبادی: درخواندن کتاب بدیهی است که قبل از خواندن نقد یک کتاب، باید خود کتاب خوانده شود. کسی که یک کتاب را نقد می کند، لزوما" حرفی که می زند حرف آخر و سند نیست. او از دید گاه خودش نقد کرده و توصیه می شود که اشخاص اول خود کتاب را بخوانند و سپس سراغ نقد کتاب بروند.