نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
دانشمندان علوم بشری به ویژه علوم کتابداری در مسیر کمال علوم عقلی بشر، دستاوردهای علمی بشری را در قالب یک سلسلهمراتب و فرایندی ارائه نمودهاند. در این فرایند «داده، پایین سطح فرایند قرار دارد و ماده خامی را ماند که اطلاعات از آن به دست میآید و در حقیقت دادهها معنا پیدا میکنند» (باد، 1992) سپس اطلاعات پس از پردازش به دانش و اطلاعات پالایششده و پردازششده به حکمت و خرد تبدیل میشود. از طرفی خالق آفرینش در کتابهای آسمانی خود به ویژه قرآن نیز، کراراً از واژه «حکمت» نامبرده است و برگزیدگان و فرستادگان خود را حکمت عنایت فرموده است؛ (و اتیناه لقمان حکمه). حال این سؤال پیش میآید که این چه رمز و رازی است که این دو جریان در یک نقطهای با عنوان «حکمت»، باهم تلاقی پیدا میکنند. آیا ارتباط و پیوندی بین این دو جریان که یکی زمینی و دیگری آسمانی است، وجود دارد؟ خاستگاه این دو جریان کجاست؟ تفاوتها و شباهتهای آن در چیست؟ و ارتباط آن با کتابداری و اطلاعرسانی کدامند؟ و این نظریه چه تأثیری میتواند در فرایند سیاستگذاری کتابخانهها داشته باشد؟ این سؤالات، سؤالات پژوهش ماست و هدف از طرح موضوع پاسخ به آنها است.
مروری بر مفاهیم داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد)
«از داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد) تعاریف مختلفی ارائهشده و صاحبنظران هر یک از منظری متفاوت به فرایند تعامل و تبدیل آنها نگریسته و در موردشان سخن گفتهاند. قدر مسلم، تمیز مفهوم این سه واژه و درک ارتباط و تفاوت آنها برای ورود به سایر مباحث و تبیین کارکردی آن در عرصههای گوناگون ضروری به نظر میرسد.» (حیدری و یمین فیروز، 1383) اکنون برای ورود به مبحث و برای یادآوری ابتدا به تعریف مفاهیم داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد) از منظر صاحبنظران کتابداری و اطلاعرسانی میپردازیم.
داده
«استنباط کلی آن است که داده، حقایق خام یا حقایق بیمعنا است. وقتی این حقایق به صورت نماد نوشته شوند به داده تبدیل میشوند. داده در لحظه اول سازمانیافته، بیمعنا یا نامربوط به نظر میرسد. داده یا نماد حقایق (خام) میتوانند اعداد، آمارها یا صفات خاص افراد، مکانها، چیزها، نظامهای ارزشی، رویدادها و جز آن باشند. این اقلام دادهها در وضعیتی پردازش نشده یا پالایش نشده ارائه میشوند و تا زمانی که پراکنده باشند، فایدهای ندارند. فقط نظام میتواند دادهها یا نماد حقایق ضبط نشده را پردازش کند. داده در فرایند تبدیل معنا پیدا مییابد. (داور پناه 1382)»
اطلاعات
اطلاعات به معنای نتیجهی پردازش دادهها تلقی شده است. معنای توسعهیافته این تعریف، تبدیل داده به شکل سودمند یا مفید برای افراد در حل مسائل یا تصمیمگیری است. داور پناه به نقل از «پیتر دراکر» بیان میکند که داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است. اطلاعات نهتنها دارای قابلیت تأثیرگذاری برگیرنده هستند، بلکه خود نیز شکل خاصی دارند و برای هدف خاصی سازمان مییابند. دادهها زمانی به اطلاعات تبدیل میشوند که ارائهدهندهی آنها معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، درواقع آنها را به اطلاعات تبدیل میکنیم. (داور پناه 1382).
دانش
دانش، نه داده است و نه اطلاعات، هرچند که به هر دو مربوط است، اما تفاوت آنها لزوماً ماهوی نیست و صرفاً از نظر مراتب باهم متفاوت هستند. دانش ترکیبی سازمانیافته از دادههاست که با مجموعهای از قواعد، رویهها و عملیات آموختهشده، از طریق مطالعه، تحقیق، مشاهده و تجربه به دست میآید. تعریف کردهاند. دانش، تلفیق تفکر با اطلاعات است. درواقع تفسیری فردی از اطلاعات بر پایه تجربیات، مهارتها و توانمندیهای شخصی است. (قانع بصیری، 1373، ص 10-18. نقل در حاجی زینالعابدینی، 1387، ص 29)
حکمت (خرد[1])
«مختاری و یمین فیروز» به نقل از «استین»، اذعان میکنند که وی «خرد را گزینش دانش مناسب برای انجام یک کار معین تلقی میکند و معتقد است که خرد زیرمجموعهای از دانش، دانش زیرمجموعهای از اطلاعات و اطلاعات زیرمجموعهای از دادههاست؛ ولی هر نوع دانشی ضرورتاً خرد نیست؛ هرچند بالقوه قابلیت زایش آن را دارد. » یمینفیروز هم خرد را پیگیری دانش همراه با تحولات، تجربیات و رسیدن به اهداف تلقی کرده است (1382). به عبارت جامعتر، حکمت «آخرین مرحلهی حرکت از دانش به خرد و کمال است. خرد همان کاربرد دانش است» (نوروزی و عبدالمجید، 1387، ص 97). درک اصول اساسی حاکم بر الگوهای نشانگر دانش، درنهایت به خرد میانجامد. وابستگی خرد به زمینه و استقلال مطلق آن محرز است؛ چه اصول فوق ابدی و تردیدناپذیرند. خرد پاسخ به چرایی است؛ دانش پاسخ به چگونگی و اطلاعات پاسخ به سؤالاتی در مورد زمان، مکان و چیستی. با افزایش میزان ادراک «فرد، حرکت در جهت صعود آن مسیر میشود. به نظر میرسد با حرکت از سمتوسوی داده به سمتوسوی خرد، توان ترکیب مفاهیم همسنگ با ادراک و توان تمایز آنها همپای با نداشتن وابستگی به زمینه و درعینحال و چندگانگی مفاهیم سیر صعودی به خود میگیرند. (مختاری و یمین فیروز 1383، ص 15).»
شکل 1 بهوضوح فرایند داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد) را نشان میدهد
شکل1 . هرم سلسلهمراتب داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد)
نظریهی متضاد فرایند داده، اطلاعات، دانش و خرد
برنستین[2] معتقد است که سلسلهمراتب داده، اطلاعات، دانش و خرد متکی بر فیلتر شدن، کاهش یافتن و انتقال یافتن است. علاوه بر اینها، معلول بودن و نظام سلسله مراتبی، از خصوصیات آن است. وی اضافه میکند: که طرح و برنامه آن هرمی است که در آن دادهها، در قاعده هرم و حجم آن بسیار زیاد است و حکمت (خرد) و در رأس هرم و نسبت به دادهها حجم کمتری دارند. وی در پژوهش خود آورده است که فرمول آکوف این دادهها را به هم وصل میکند. این شیوه به ما اجازه میدهد که بپرسیم متضاد خرد چیست؟ و اینکه آیا مبانی مقدماتی سلسلهمراتب، پردازش و هرمی شکل بودن، آیا درباره آن هم صادق است؟ وی معتقد است برای تعریف مثبت و کاملتر یک عبارت، ابتدا باید نقطه مقابل و متضاد آن را شناسایی و تعریف کرد. وی برای تعریف سلسلهمراتب داده، اطلاعات، دانش و خرد، نقطه مقابل فرایند را شناسایی و تعریف کرده است. او ترسیم کرد، در صورت مخدوش شدن محتوای هر یک از ارکان سلسلهمراتب، چه اتفاقی ممکن است بیفتد! وی متضادِ عبارت داده را «فقدان یا نبود داده» تعریف میکند. متضاد اطلاعات را «فقدان اطلاعات یا خطا»، متضاد دانش را «نادانی یا جهل» و نهایتاً متضاد حکمت (خرد) را «حماقت و بیخردی» تعریف میکند. (2009 ص، 70) در حقیقت اگر بخواهیم نقطه مقابل سلسلهمراتب داده، اطلاعات، دانش و خرد را ترسیم کنیم، آن داری چهار رکنِ فقدان داده، خطا، جهل و بیخردی است که از جنبه اطلاعات و دانش، مفاهیمی بیارزش و ضد ارزش بهحساب میآیند. جدول شماره 2 نشانگر این موضوع است:
شکل2. هرم متضاد سلسلهمراتب داده، اطلاعات، دانش و حکمت (خرد)
بازتعریف و بازشناسی مفهوم حکمت
معنای لغوی حکمت
برخی لغت شناسان معتبر که به ریشه اصلی واژهها توجه دارند، معنای اصلی و اولیه «حکمت» را منع و جلوگیری بیان کردهاند و معتقدند که حکم (حکم قضایی) از آن مشتق شده و به معنای چیزی است که از ظلم جلوگیری میکند. حکمت نیز بر همین قیاس است و به معنای چیزی است که از جهل جلوگیری میکند. فیومی ضمن تأیید مطالب فوق، بر آن است که وجهتسمیه حکمت آن است که حکمت، حکیم را از اخلاق ناپسند منع میکند. فیومی، زمخشری و جوهری قائلاند حکم در باب اِفعال به معنای محکم و مستحکم بودن است. جوهری حکیم را، به معنای عالِم میداند و هم به معنای کسی که کارهایش متقن است.
نتیجه این بررسی کوتاه لغوی این است که ریشه حکمت به معنای منع و جلوگیری بوده و این معنا در دو جنبه نظری و عملی لحاظ شده است؛ جنبه نظری، حکمت چیزی است که از جهل جلوگیری میکند و در جنبه عملی، حکمت آن است که انسان را از اخلاق ناپسند منع میکند. همچنین معنای محکم و مستحکم بودن نیز در حکمت و حکیم دیده میشود که اشاره به خطاناپذیری آن است. نکته قابلتوجه این است که معنای لغوی مذکور در واژه عقل نیز دیده میشود؛ بدین صورت که معنای لغوی عقل نیز منع است و عقل، انسان را از جهل و اعمال ناروا بازمیدارد. (برنجکار، 1379، ص 86 - 87).
حکمت از منظر فلسفه و دانشوران اسلامی
در خصوص موضوع حکمت از لحاظ فلسفه و دانشوران اسلامی مطلب بسیار زیاد است و با توجه به ماهیت فلسفی آن، فهم آن را دشوار ساخته است. به همین منظور بهطور خلاصه و گذرا به موضوع پرداخته میشود. «در اصطلاح فلسفه، حکمت عملی است که آن بحث میشود از حقایق اشیا، چنانکه هست در نفس الامر بهاندازه قدرت و توانایی بشر؛ و موضوع حکمت اشیا موجود در خارج و ذهن است و فایده و غایت آن وصول به کمالات است در دنیا و رستگاری و نیکبختی است در آخرت» (دهخدا، 1377، ص 9162).
دانشنامه آزاد ویکیپدیا، حکمت را نزد دانشوران اسلامی بهطور خلاصه و واضح اینچنین تعریف و تقسیمبندی مینماید. حکمت به معنی دانستن چیزهاست چنانکه باشند. در لغت، به معنی فرزانگی است و معمولاً آن را معادل شرقی - اسلامی فلسفهی اروپایی میگیرند. حکمت را به دوشاخهی حکمت نظری و حکمت عملی بخش میکنند. هر شاخه زیر بخشهای کوچکتری دارد. چنانکه در زیر میآید:
حکمت از دیدگاه قرآن
«واژه حکمت و مشتقات آن، دهها بار در قرآن بهکاررفته است. برای نمونه میتوان به واژههای الحکمه (15) بار، حکمت (2 بار)، الحکم و حکم (21 بار)، حکیم (55) بار و نهایتاً الحکیم (42 بار) که درآیات گوناگون با معانی متنوعی بهکاررفته، اشاره کرد» (خسروپناه، 1388، ص 21). خداوند در آیهی «وانزل الله علیک الکتاب و الحکمه» (نساء، 113) اشارهکرده است که دعوت پیامبر مشتمل بر حکمت است و نیز کلام خود را در آیهی «والقرآن الحکیم» (یس،2) توصیف به حکمت کرده و پیامبر [ان] خود را در چند مورد از قرآن، معلم حکمت شمرده است. (طباطبایی، ج 19، 313. نقل در بهشتی، 1372، ص 54).
همچنین خداوند به شهادت قرآن و به وسیله کتابهای آسمانی خود (تورات، انجیل و قرآن) به پیامبران خود حکمت آموخته است و به عنوان عطیهای از طرف خود نام میبرد که بر آنان فرو فرستاده است. همانگونه که در بالا گفته شد، 135 بار از واژه «حکمت» و مشتقات آن در قرآن کریم استفادهشده است. آیات زیادی هستند که به مسئله حکمت اشاره نمودهاند که برای مثال به تعدادی از آنها اشاره میشود. «یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه[3]» (الجمعه، 2)؛ «ربنا و بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاتکَ و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیه[4] (البقره، 124)؛ «ولقد آتینا لقمان الحکمه» (لقمان، 12)؛[5]«ربنا و بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم»[6]»(لبقره، 124) و بسیاری از آیات که فرصت ارائه ی آن در این مقال نیست.[7]
خداوند به پیامبران خود و به وسیله «الکتاب» محمد (ص)، ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع)، لقمان و بندگان برگزیده و خاصان خود را از نعمت حکمت بهرهمند نموده است. در حقیقت حکمت، یک جنبه عام و فراشمولی دارد که بر تمام ادیان الهی به وسیلهی پیامبرانشان نازلشده است؛ زیرا خداوند میخواسته از طریق فرستادگان و برگزیدگان خود، کویر جان، روح و فکر انسانها را از نور حکمت سیراب نماید.
منابع حکمت از دیدگاه قرآن و اسلام
منابع حکمت از دیدگاه قرآن و اسلام، پنج چیز معرفیشده است که عبارتاند از: عقل، خدا، انبیاء الهی (ع) و اهلبیت (ع)، کتب آسمانی و رعایت اصول اخلاقی. (برنجکار، 1388). از دیدگاه اسلام، انسان از پنج راه میتواند به حکمت و کمال برسد. یکی از راههای پنجگانه، رسیدن به حکمت، عقل است. در حقیقت، علوم مدرن و به ویژه دانش موردنظر علوم کتابداری و اطلاعرسانی، برخلاف اسلام فقط قادر است از یک مسیر انسان را به کمال هدایت نماید و آن از مسیر عقل و علم است. در مکاتب و جوامع توسعهیافتهی علمگرا، تنها راه نجات را در عقلگرایی و خردورزی میدانند. آنان به مقولات و راههای دیگر وصول به سعادت و شناخت، بیتوجه یا کم توجهاند. اسلام ضمن تأیید خردورزی، تصفیه نفس و عمل به خرد را نیز توصیه کرده است.
حکمت از منظر روایات
حکمت، در روایات پیشوایان دین به معنای فهم و عقل و ضد هوای نفس و اطاعت الهی و پیامبر و امام و قرآن بهکاررفته است. همچنین، عاقل به کسی اطلاق میشود که حکمت را همراهی میکند. در روایات میان حکمت و عقل رابطه وثیق و محکمی برقرار است. امیر المومنین (ع)، رابطه دیالکتیکی میان عقل و حکمت قائل است. وی عقل را وسیلهی استخراج عمق حکمت و حکمت را وسیله استخراج عمق عقل معرفی میکند. علاوه بر این طبق روایات دیگر، «العقل ماعبد به الرحمن»؛ یعنی عقل، ابزاری برای عبادت خداوند سبحان است. پس عقل تنها ابزار ادراکی نیست، بلکه علاوه بر جنبه ادراکی عقل، از برخی روایات و آیات به دست میآید که باید به جنبه کاربردی عقل یعنی کارکرد بازدارندگی از معصیت و تشویق به طاعت الهی نیز توجه داشت. یکی از اسماء خداوند متعال «حکیم» است و حکیم هم کار عبث نمیکند و حکم به کار عبث نمیدهد، لذا هوا و هوس یعنی انجام رفتار و افعالی که خارج از محدوده عقل و خرد میباشد، خارج از محدودهی حکمت و فعل حکیمانه است؛ بنابراین میتوان به روایتی مانند: «و الحکمه و ضدها الهوی» و «الحکمه ضدها الخطا» تمسک کرد تا مشخص گردد که حکمت نیز همانند عقل از دو بار معنایی معرفتی و کاربردی برخوردار است، یعنی در معنای حکمت هم جنبه فهمیدن حقایق و درک مطابق با واقع و عاری از خطا وجود دارد و هم در آن، عمل طاعت الهی و ترک از معصیت و پیروی نکردن از هوای نفس لحاظ شده است. با این اوصاف میتوان حکمت را علم نظری و اندیشه صحیحی دانست که شخص حکیم را به کارهای محکم و مستحکم وامیدارد و او از کارهای زشت و ناروا و جهل و جهل و نادانی و ظلم بازمیدارد؛ بنابراین، حکمت علم نظری صحیح و منتهی به علم عملی پسندیده و عمل به افعال نیکو اطلاق میشود. درجایی دیگر نیز «الحکمهُ ضالهُ المومن» اشاره به این حقیقت دارد که مؤمنان خداجو نیز باید از دروازه حکمت گذر کنند تا به منزلگاه حقیقت و سعادت نائل شوند؛ به عبارتی، مؤمنی نیست که طالب کمال مطلوب باشد ولی حکمت نیاموخته به آن برسد. (خسرو پناه، 1388، ص 26 – 27).
نقطه اتصال و پیوند حکمت آسمانی و زمینی
بهطور ظاهر، برقراری پیوند و ارتباط بین مفهوم حکمت از دید علم مدرن و زمینی با علوم متافیزیک و آسمانی کمی دشوار به نظر میرسد. از همه مهمتر اینکه، این موضوع چه ارتباطی میتواند با حوزهی کتابداری و اطلاعرسانی داشته باشد؟ شاید به نظر برسد که واژه حکمت و یا خرد، به صورت اتفاقی و یا فقر واژه، مورداستفاده قرارگرفته است؟ بهر حال برقراری پیوند و تلاش برای برقراری ارتباط بین این دو مفهوم، سؤالی است که نیاز به پاسخ داد. ولی برای پاسخ دادن هر سؤال، ابتدا باید آن را تجزیه و تحلیل کرد؛ و ابتدا ریشه و خواستگاه هر چیزی را موردبررسی و کنکاش قرارداد.
معتقدم، این ارتباط اتفاقی نیست، این دو واژه و مفهوم از یک جنساند، این امر ریشه در فطرت انسان دارد. انسان موجود خاکی، مادی، زمینی صِرف نیست، هرچند که ماده جزئی از وجود انسان است؛ اما از دیگر سو، انسان چهره و سیمای ملکوتی، نیز دارد. این همه قوانین منظم که توسط خالق وضعشده است، برای کمال جمادات و نباتات نیست، بلکه برای رشد و سعادت انسان - اشرف مخلوقات - است. دلیل اینکه در قرآن 135 بار از واژه حکمت (با مشتقات آن) استفادهشده است، چیست؟ اینها نشان از این است که عقل و حکمت، ماهیت ملکوتی و ماورایی دارند. آنها ودیعه و عطیهی الهی و آسمانی هستند که در ذهن و دل انسان به ودیعه گذاشتهشده است تا با این ابزار بتواند خود را به کمالِ مطلوب برساند.
علت اینکه این پیوند حکمت زمینی با حکمت آسمانی بهطور رسمی گره نخورده است و هنوز تاروپود آن گسسته و منفصل است، دو عامل است: یکی سیر طبیعی تکامل علم و دیگری دخالت و غرضورزی بدخواهان علم. در توضیح مورد اول اینکه بشر مانند امروز این قدر امکانات و منابع در اختیار نداشت و سیر تحولات تا قبل از عصر رنسانس به این سرعت نبود و تحولات به کندی انجام میشد. به بیانی دیگر، سیر تکامل علم زمان زیادی را صرف نمود تا به این مرحله از کمال رسید و صاحبنظران تازه به این یافته رسیدهاند. از دیگر سو، دشمنان علم و آگاهی، همواره به خاطر مطامع و اغراض ناصحیح و ناسالم خود، در کمین انحراف و اختلال در مسیر علم بودند که درنهایت، باعث از هم گسیختن پیوند و ارتباط این دو مفهوم شده است. سعی داشتهاند با استثمار و استضعاف توده مردم، برای بهرهکشی از آنان، علم را در سیطره خود گیرند. وقتی علم و دانش سرکوب شود، خرد و حکمت میمیرد. جدول شماره 3 به خوبی نشان میدهد که؛ حکمت هم جنبه مادی دارد و هم جنبه ملکوتی. علم کنونی آخرین مرحله و منزل فرایند دانش است. تقریباً راهکاری برای آینده ندارد و در یک نوع بنبست به سر میبرد و دچار سرگردانی و سردرگمی است. ولی آیات و روایات نورانی اسلام به جریان علم، حیاتی دوباره میبخشند، ارائه طریق مینمایند که این مسیر تا بینهایت ادامه دارد. حکمت موردنظر اسلام، آنی است که انسان را به حقیقت و سعادت میرساند.
غایت و نهایت علم بشری و مدرن، حکمت (خرد) است ولی از دیدگاه قرآن و اسلام، حکمت پله اول و آغاز سیر تکاملی انسان برای رسیدن به شناخت و حقیقت مطلق است. حکمت بشری ناسوتی و ارتفاع آن تا انتهای آسمان اول است، اما حکمت قرآنی، لاهوتی و امتداد آن تا بینهایت است. ولی نقطه تلاقی و حلقهی ارتباط زمین با آسمان - حکمت و خرد - است.
تصویر زیر بهطور واضح ارتباط و پیوند حکمت بشری و قرآنی را نشان میدهد.
شکل 3: نمودار فرآیند حکمت از منظر علوم کتابداری (مدرن) و اسلام
نظر برخی از اندیشمندان غربی درباره حکمت:
آلبرت اینشتین[8] میگوید: دانشی که نوع بشر در طول تاریخ و در بستر زمان با کمک یکدیگر به دست میآورند، «دانش هم انباشتی» است و برای رسیدن به حقیقت «خرد» ناکافی است. او در سخنرانیای که در دانشگاه پرنستود در سال 1939 ایراد کرد به جایگاه و اهمیت عناصر غیرمادی (وحی) برای رسیدن به حقیقت خرد (دانایی) عنوان کرد. حقایقی که ضروری و معین برای قضاوت و تصمیمگیری ما هستند تنها نمیتوانند از راه جاده خشک و متحجر علم به دست بیایند، شیوه علمی غیرازاین چیزی نمیتواند به ما بیاموزد که وقایع چطور بههمپیوستهاند و چه طور به هم مشروط میشوند. دانش آنچه هست الزاماً ما را به آنچه باید باشد رهنمون نمیسازد. انسان میتواند شفافترین و کاملترین دانش آنچه هست را داشته باشد و درحالیکه قادر نباشد همزمان به آنچه باید باشد، فهم داشته باشد. دانش هدفمند، ما را با ابزاری قوی برای نیل به اهداف ویژه آماده میسازد؛ اما هدف غایی به خودی خود و امید برای دستیابی به آن باید از منبعی دیگر فراهم شود... دانشِ حقیقت، آنقدر عجیبوغریب است و درعینحال آنقدر به عنوان یک قابلدسترس راهنما نیست و نمیتواند حتی یک قضاوت را ثابت کند و ارزش اظهارنظر درباره کمترین مقدار حقیقت را ندارد. بنابراین، اینجا ما با محدودیتهای فرضیههای منطقی ناب از حیاتمان روبرو میشویم. هوش برای ما روابط درونی ابزار و هدف را شفاف میسازد؛ اما تفکر محض نمیتواند این اهداف بنیادین و ارزیابی ایشان را شفاف سازد. (برنستین، 2009، ص 607 )
«الیس بیلی[9]» تفاوت بین دانش و خرد را وابسته دنیا و آخرت میداند. «حکمت علم آخرت ماست و دانش علم دنیایی ماست. دانش مجزا و هدفمند، درحالیکه خرد موضوعی و یکپارچه است. دانش تقسیم میکند اجزاء خرد را، دانش تفاوت ایجاد میکند درحالیکه خرد درهم میآمیزد و مخلوط میکند. خرد به خود میپردازد درحالیکه دانش به غیر خود. (همان) «ویلبرز[10]» هم میگوید: که علم عاری از ارزش است چراکه به ما فقط درست یا غلط را میگوید و کاری به خوب و بد ندار. (همان)
منشأ حکمت از دیدگاه علوم کتابداری و اطلاعرسانی
همانطور که قبلاً اشاره شد، منشأ و مبدأ حکمت در سلسلهمراتب علم - داده اطلاعات، دانش و حکمت (خرد) - است؛ که با حکمت از منظر قرآنی و اسلامی آن شباهتها و تفاوتهایی دارد که در قسمت زیر به آن پرداختهشده است.
شباهتها و تفاوتهای حکمت از منظر علوم کتابداری و اسلام
شباهتها
تفاوتها
تفاوت بین داده، اطلاعات و دانش با حکمت (خرد) از منظر علوم کتابداری
از منظر کتابداری دانش و حکمت در عین اینکه شباهتهای باهم دارند، تفاوتهایی نیز باهم دارند که در زیر به تفاوتهای آن اشارهشده است:
فواید حکمت
حکمت دارای فواید و آثاری است که در زیر به آن اشاره میشود:
اطلاعات و حکمت در حوزه کاربرد دانش
ناکاگاوا[11] در پژوهش خود به یک نظریهی جالبی اشاره میکند و سامانه «دانشِ مبتنی بر حکمت (خرد بینان)» و سامانه دانش «اطلاعات بنیان» را مطرح میکند. «در راستای توسعه نظریههای معاصر، این مقاله به ترکیب دو دیدگاه نظریهپردازان غربی و بومی برای یک دیدگاه واحد با بهرهمندی از استفادهی از سامانههای» دانش خرد بنیان (WBK[12]) و «دانشِ اطلاعات بنیان» (IBK[13]) به صورت توأمان میپردازد. وی میگوید: معتقدم که سامانهی آموزشی معاصر فراگیر و جهانی، مبتنی بر سامانه دانشِ اطلاعات بنیان است، به جای دانشِ خرد بنیان. بنده اضافه میکنم اگر دانشِخرد محور اولین موضوع کودکان باشد، آنگاه این دانش خرد محور مبانی ایدئولوژیک آنها را شکل خواهد داد. بدون در نظر گرفتن اینکه هیچکدام از ما که دارای تحصیلات بالاتری هستیم به وسیلهی جوامع پیشرفته تشخیص داده میشویم و در میان جوامع خودمان به عنوان اثرگذاران در نظر گرفته میشویم. بنده پیشنهاد میکنم ما که دارای مدارک بالا هستیم؛ لازم است، دیدگاههایمان را از برنامه اطلاعات برای نیل به زیبایی حقیقت، تغییر دهیم. بهطورکلی ایشان معتقد است که باید برنامه ریزان سامانههای آموزشی، نگاهشان به رأس هرم باشد و مبنای تصمیمگیریشان خرد باشد تا اطلاعات. دانششان منتج از خرد باشد تا اطلاعات.
نظریه مدیریت حکمت (خرد) یا مدیریتِ حکمتمحور (مبنا)
نظریه مدیریت حکمت (خرد) در حال حاضر بیشتر جنبه انتزاعی و ایدهآلی دارد و نظریهای ساختار نایافته است. سیر تحولات و رشد تولید محصولات فکری بشر طوری است که با گذر از مراحلی داده، اطلاعات و دانش به مرحله حکمت و خرد میرسد؛ و سپس از دل مفاهیم سابقالذکر، مفاهیمی چون «مدیریت داده»، «مدیریت اطلاعات» و «مدیریت دانش» که تقریباً مفاهیم شناختهشده و قابلدرکی هستند، خلق میشود. پژوهشگران در خصوص مدیریت داده، اطلاعات و دانش، مطالعات زیادی داشته و تولیدات علمی قابل قبولی داشتهاند. در نظریههای خود بالاتفاق همعقیدهاند که کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی باید با رویکرد «مدیریت دانش» اداره شوند، به این خاطر که مرحله کاملتری از فرایند دانش تا خرد است؛ زیرا مدیریت دانش کمک میکند تا دانش؛ تولید، گردآوری، سازماندهی، نگهداری و منتشر شود، چراکه دانش بزرگترین سرمایه و دارایی معنوی جوامع است.
از طرفی در خصوص مفهوم حکمت (خرد) که به عنوان آخرین پلهی فرایند اطلاعات معرفی میشود، اطلاعات و مطالعات به لحاظ کمی و کیفی، کم و ناکافی انجامشده است. وادی حکمت، وادی وسیع و باعظمتی است که محققان و اندیشمندان با مطالعه بیشتر میبایست زوایای پنهان آن را آشکارسازند. همانطور که داده، اطلاعات، دانش باید مدیریت شوند، حکمت نیز باید مدیریت شود. شاید این پرسش مطرح شود که حجم بالای اطلاعات و دانش، مزاحمتِ آلایندههای اطلاعاتی باعث شده است که موضوع مدیریت اطلاعات و دانش، مطرح شود. ولی وادی حکمت که هنوز ناشناخته است و حجم مطالب به حدی نیست که نتوان آن را کنترل و مدیریت کرد، از طرف دیگر نیز مکانیزم و ابزاری برای شناسایی دانش از حکمت نیست! لذا نیازی به مدیریت حکمت نیست؟ این مطلب، مطلب درستی است، زیرا وادی حکمت هنوز وادی ناشناختهای است و هرکسی را یاری ورود به این مرحله را نیست، بنابراین مخاطبان و طالبان آن نیز کم و معدودند. عالم حکمت، عالم گستره، عمیق و عظیمی است که یکسر آن در اعلی علیینِ علم بشری و سر دیگر آن در بینهایت و حقیقت مطلق است؛ بنابراین طرح این موضوع «مدیریت حکمت» هنوز کمی زود است. ولی نمیتوان آن را نادیده گرفت. باید با پژوهش، آیندهنگری، چشمانداز روشنی آن ترسیم کرد و از هماکنون با تدابیر لازم، راهکارها و راهبردهای اجرایی آن را تدوین نمود. با این وجود، پیشنهاد میشود، برای ورود به بحث «مدیریت حکمت» و به منظور اصالت بخشیدن به مقولهی حکمت و حکمت ورزی، شایسته است، بحث «مدیریت حکمت محور (حکمت بنیان)» را در کتابخانهها و مراکز اطلاعرسانی مطرح شود؛ زیرا اگر حکمت گرایی و خردورزی و اندیشهی ناب و عاری از آلودگی، محور و موتور محرکه فعالیتها و سیاستگذاریهای کتابخانهها قرار گیرد، ناخودآگاه تحولی در ساختار فرایند اطلاعات به وجود خواهد آورد.
همانطور که قبلاً هم در پژوهش «ناکاگاوا» به آن اشاره شد که سامانه دانشی خرد بنیان را مطرح و بنیان نهاده بود، کتابخانهها هم باید مبنای فعالیتها و حرکت خود را به سمت رأس هرم سلسلهمراتب داده تا حکمت، هدایت نموده و در جهت تقویت آن تلاش نمایند. کتابداران در مبانی نظری و عملی، سیاستگذاریها و تصمیم گیرهای خود، بهتر است به جای استفاده از اطلاعات، از خرد و حکمت که به عنوان دژ محکم و پیراسته از آلودگیهاست، استفاده کنند. حتی در حوزهی مدیریت نیز، مبحث «مدیریت حکمت محور» نیز کارایی دارد و میتواند جایگزین «مدیریت دانش» شود و یاریگر مدیران و سازمانها در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها باشد.
پیشنیازهای اجرای سامانهی مدیریتِ حکمت
حکمت یک سطح عالی از دانش است و همگان را یارای فهم و درک این جایگاه و مفهوم نیست؛ لذا برای رسیدن به این مرتبه شرایط منحصر و ویژهای نیاز است؛ بنابراین شناخت و شناسایی این مقوله معرفت خاصی میخواهد تا چه برسد به مدیریت آن؛ بنابراین حوزه کتابداری هنوز از ظرفیت و قابلیت کافی به جهت عدم وجود معیارهای لازم برای تمیز دادن اطلاعات و دانش از خرد نیست و تا زمانی که این معیارها و شاخصها طراحی و تدوین نشود، این حوزه از مدیریت حکمت ناتوان است؛ لذا برطرف کردن موانع زیر از ملزومات این سامانه است که عبارتاند از:
کتابخانههای آینده
کتابخانه عمومی یکی از ارکان جامعهی مردمسالار است و تغییر اوضاع و احوال جامعه نقش بسزایی دارد. کتابخانه عمومی، برای آنکه بتوانند به اهداف تعیینشده، یعنی ارائه اطلاعات، دست یابد و جوابگوی نیازهای رو به گسترش همگان در عصر اطلاعات و ارتباطات باشد، باید خود را برای آیندهای بهتر آماده کند. پس کتابخانههای عمومی، علاوه بر اینکه خود را در مسیر آینده همراه میسازند، جامعه را نیز به فردایی بهتر هدایت میکند (زوارقی، 1385، ص 149)؛ بنابراین محملهای اطلاعاتی منشأ تحولات عظیمی در جامعه بشری بوده و هستند و انسان را در دسترسی به اطلاعات در کمترین زمان یاری رساندهاند. ولی نوع اطلاعات هم در جامعه و کتابخانه حِکمی و خردورز - معنا، مفهوم و چارچوب خاص خود را دارد.
تمامِ هموغم متفکران حوزهی کتابداری این است که چگونه محملهای اطلاعاتی را تغییر دهند و با چه سرعتی و کیفیتی اطلاعات را در اختیار کاربران خود قرار دهند. ولی در خصوص اینکه چه چیزی و با چه محتوا و درونمایهای را باید در اختیارشان قرار دهند، چندان اهمیتی ندارد. در عصر کنونی، مهم است که محملهای اطلاعاتی چه باشند، ابزار و تجهیزات سنتی باشند یا مدرن، ولی مهمتر آن است که حامل چه پیام و محتویاتی هستند.
خاصیت و ویژگی دانش در عصر حکمت این است که دانش به حکمت تبدیل خواهد شد چون اگر دانش معیارهای حکمت را رعایت نکنند و طبق ضوابط و فرایند اطلاعات حرکت نکنند به حکمت منجر نخواهند شد، در حقیقت دانش پردازش را حکمت میگویند، اگر آلودگیهای آن گرفته نشود قابلیت رهیابی به وادی حکمت را نخواهد داشت. حکمت وادی قانون و قانونمندی است. برای خود شاخص و معیاری دارد. هر دانش و اندیشهای، حکمت نیست، دانش هست! مفید نیست. دانش هست، دارای ارزش اخلاقی نیست. دانش هست، از حیطه ادب به دور است و انسان را به حقیقت رهنمون نمیشود. دانش هست و نتیجهبخش هم هست، ولی به سعادت راهی ندارد. آلودگی چطور میتواند منشأ خیر باشد، بیماری و عقبماندگی زائیدهی آلودگی است.
بهر حال برای یک فرد حکیم و فرزانه محمل اطلاعاتی خیلی مهم نخواهد بود، بلکه آنچه هست او به سمت دانشی خواهد رفت که به حکمتش افزوده شود. مراجعان کتابخانههای عصر حکمت، دانشمندان و دانشوران خواهند بود؛ لذا کتابخانهها نیز باید با شناسایی منابع، متناسب با جامعهی حکمت محور، گردآوری منابع، سازماندهی، حفاظت و نگهداری و اشاعه آن را از هماکنون در دستور کار قرار دهند و با برنامهریزی و آیندهنگری یک سری مقدمات را که در زیر به آن اشارهشده است آماده کنند:
نتیجهگیری
با تأسی از آیات و روایات و دیدگاه دانشمندان و صاحبنظران موضوع حکمت از چند منظر موردبررسی قرار گرفت و اثبات شد که جریان علم زاینده، جاری و آسمانی است. یافتهها از باز شدن افق جدیدی به سوی دنیای علم و معرفت حکایت میکند؛ لذا انتظار میرود کتابخانهها با بررسی موضوع از مرحلهی دانش عبور کنند و با پردازش دانش خود هم سیاستهای مدیریتی خود را بهبود بخشند و هم با تدوین سند راهبردی شرایط را برای منابع و فضاهای جدید، متناسب جامعه حکمت محور آماده نمایند.
به بیانی دیگر، دانش باید به حکمت تبدیل شود و حکمت علوم بشری نیز با حکمت الهی پیوند بخورد، زیرا حکمت الهی، انسان را به کمال و حقیقت میرساند. پیشنهاد میشود نظریه «مدیریت حکمت» جایگزین «مدیریت دانش» شود. کتابخانهها نیز باید سیاستها و راهبردهای خود را مطابق جامعهی حکمت محور تدوین نمایند و جامعه و مخاطبان خود را با آن سمت هدایت نمایند. در حقیقت داده، اطلاعات و دانش به خودی خود و فینفسه بد نیستند، بلکه این افراد هستند که با قوهی خرد و کمال حکمت خود، دادهها، اطلاعات را دریافت میکنند و در ذهن خود ضمن بررسی، تحلیل، ارزیابی و پردازش، آن را به اندیشه و حکمت ناب تبدیل میکنند و آن را سرلوحه و ملاک عمل خود قرار میدهند. همانطور که به لقمان پدر حکمت گفتند: «ادب را از که آموختی؟ گفت: از بیادبان.» یعنی انسانهای حکیم و فرزانه حتی از اطلاعات و دانش نادرست و غلط هم بهرهبرداری مثبت و صحیحی میکنند و در حقیقت از تهدیدها، فرصت میسازند؛ لذا کتابخانهها میبایست مروج فرهنگ حِکمی که مبتنی بر اخلاق، دانایی و سرشت پاک انسانی است، باشند که «توانا بود هر که دانا بود».
[1] Wisdom
[2] Jay H. Bernstein
[3] تا آیات الهی را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق ناپسند) پاک نماید و کتاب و حکمت به آنها تعلیم دهد.
[4] پروردگارا، در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز که آیات تو را بر آنها تلاوت کند و آنها را تعلیم کتاب و حکمت دهد و آنها را تزکیه کند.
[6] پروردگارا، در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز تا که آیات تو را بر آنها تلاوت کند و آنها را تعلیم کتاب و حکمت دهد و آنها را تزکیه نماید.
[7] نکته جالب اینکه واژه «حکمت» با «کتاب» و «تزکیه» توأمان است. این موضوع خود مبحثی مستقل است که از حوصلهی بحث خارج است، فقط بهطور خلاصه میتوان به بیان علامه طباطبایی (ره) اشاره کرد که در تفسیر آن میفرماید: «کتاب همان وحی است که رافع اختلافات مردم است و حکمت، همان معرفت نافع و سودمندی است که به اعتقاد یا عمل مربوط است.»(بهشتی، 53)؛ و در برداشتی دیگر، مراد این است که آنجا که خداوند به عنوان معلم کتاب و حکمت، معرفی میشود، در یک مرحله، کتاب را از نظر محتوی و روش صحیح فهم و درک آن، آموزش میدهد و در مرحله دیگر، آموزش حکمت میدهد و دل و جان پیامبرش را به نور حکمت روشن میکند. گو اینکه آموزش کتاب نیز از مقولهی آموزش حکمت خارج نیست (بهشتی، 55).
[8]- Albert Einstein
[9] Alice Bailey
[10] Wilber
[11] Satoru Nakagawa
[12] wisdom-based knowledge
[13] Information -based knowledge