نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیئت علمی دانشگاه امام رضا (ع)
چکیده
کلیدواژهها
برای شناخت دقیق یک مفهوم، علم منطق حکم می کند تعریف باید به گونهای باشد که دارای مرزهای مشخص و جامع و مانع باشد. با چنین تعریفی است که بستر لازم برای تفاهم و تعامل میان صاحبنظران و فرصت برنامه ریزی دقیق و هدفمند برای مسئولان فراهم می شود. نبود تعریفی مشخص از یک مفهوم باعث تشتت آرا در اهل نظر و ارائه مصداقهای متفاوت درمیدان عمل می شود. از این رو مشخص کردن مرزهای یک مفهوم، کمک شایانی برای دریافت صحیح از یک مفهوم می کند و در پی آن به توسعه عالمانه آن منجر می شود.
یکی از مفاهیمی که به ویژه در سالهای اخیر با ورود فناوری اطلاعات دستخوش ابهام شده است، مفهوم مطالعه است. این ابهام ها باعث شده که آمارها و تحلیل های متفاوت ارائه شود و زمینه بد بینی و یا خوشبینی بی دلیل را فراهم کند. ابهاماتی که چنانچه وضعیت آنها روشن نشود هرکدام به سهم خود تعریف مفهوم مطالعه را می تواند تغییردهد و در نهایت معلوم نخواهد شد که به چه چیزی می توان گفت" مطالعه" .
با وجود این مسئله، برای شناخت بهتر و دقیق تر حد و مرز مفهوم مطالعه وبرخی از ابهام های موجود درباره آن مطرح شده است.
چیستی مطالعه
در فرهنگ معین برای مطالعه این تعریفها آورده شده است: 1) به دقت نگریستن به چیزی برای وقوف به آن، 2) خواندن کتاب یا نوشته ای و فهمیدن آن، 3) نگاه در چیزی برای وقوف به آن، 4) قرائت نوشته ای برای درک آن (معین، 1375، ج3، 4195).آدلر و ون درون ([2] (21،1371 نیز مطالعه را کسب اطلاعات یا فهمیدن مطالب و نتیجه آن را، ادراک و فهم بیشتر انسان دانسته اند.در ویکی پدیا نیز آمده که مطالعه( خواندن) یک فرایند شناختی پیچیده بازشناختی نمادها به منظور ساختاردهی یا کشف معنا است( ویکی پدیا (انگلیسی)، تعریف خواندن،2012). دلجو (1385،53) اظهار می دارد که بلوم[3] مطالعه واقعی را فهمیدن و درک مطالب خواندنی بدون کمک دیگران می داند. همچنین در تعریف بلوم از مطالعه، بر یادگیری و فهم مطالب نیز تاکید شده است. در یک برداشت کلی می توان گفت: مطالعه، جریانی است که بدون کمک منبع خارجی (یعنی فردی دیگر برای فرد بخواند) و با تمرکز روی مطلب، با استفاده از نیروی خویش، سبب افزایش آگاهی و دانش فرد شود.
تفاوت خواندن و مطالعه
عده ای بین خواندن[4] و مطالعه[5] تفاوت قائل شده، برای این دو مفهوم ویژگیهایی را متصور شده وتلاش کرده اند میان خواندن و مطالعه مرزهایی را مشخص کنند که درجدول 1 آمده است. شاید هدف آنها از این مرزبندی تعیین شاخصی دقیقتر برای محاسبه نرخ مطالعه در جامعه بوده و با این مرزبندی درصدد بوده اند که مصادیق خواندن را از مصادیق مطالعه جدا کنند تا بهتر بتوانند وضعیت مطالعه جامعه را راهبری کنند.
جدول1. تفاوتهای صوری و مفهومی برای مطالعه و خواندن ( در نادری ، شعبانی و عابدی، 1389، 15-16)
خواندن
|
مطالعه
|
وقتی متنی جدی خوانده نشود و هدف از خواندن ارزشیابی نباشد.
|
وقتی متنی با هدف و با تمرکز خوانده شود.
|
در خواندن مشاهده مورد تاکید است.
|
در مطالعه تمرکز مورد تاکید است.
|
درخواندن فکر و ذهن کمتر درگیرمیشود و متن به صورت گذرا مرور میشود.
|
در مطالعه ذهن و فکر به صورت هدفمند به منظور کسب دانش و یا درک موضوعی بکارگرفته میشود. |
در خواندن مرور متن به قصد لذّت بدون به خاطرسپاری در نظر است..
|
در مطالعه به خاطرسپاری در نظر است.
|
گرچه در جدول1 تفاوتهایی برای خواندن و مطالعه ذکر شده، اما با کمی تامل مشخص می شود هر چند این تفاوتها به صورت ذهنی قابل مرزبندی است ولی در عمل نمی توان برای آنها مرزی را مشخص کرد. آیا وقتی دو نفر متنی در دست دارند و با چشم خطوط آنها را از نظر می گذرانند، می توان گفت کدام یک در حال مطالعه و کدام یک در حال خواندن است؟ حتی یک فرد به راحتی نمی تواند دربارة کیفیت مطالعه خودش قضاوت کند. در واقع فرد با مرور یک مطلب نمی تواند دقیقا بگوید که چقدر ذهن خودش را درگیر خواندن یا مطالعه کرده و آن را به خاطر سپرده است؟ افزون براین، یک فرد در طول خواندن یک مطلب واحد، ممکن است حالات رفتاری مختلفی داشته باشد؛ به گونه ای که بخشی از یک مطلب را با جدیت، بخشی دیگر را گذرا، بخشی را هدفمند و بخشی را بدون هدف بخواند. نکته ظریف تر اینکه یک فرد قسمتی از یک متن را می تواند به حالات مختلف نیز بخواند، یک بار به قصد لذّت و بار دیگر به قصد یادگیری و با تمرکز و با هدف بخواند.
بنابراین به نظر می رسد تفاوت قائل شدن برای دو مفهوم " خواندن" و " مطالعه" درحد یک تقسیم بندی نظری باقی می ماند و کمتر در میدان عمل به کارمی آید. به ویژه زمانی که بخواهیم از میزان خواندن و مطالعه آماری به تفکیک ارائه کنیم، با چالش جدی مواجه می شویم.
حدو مرز شاخص مطالعه و ابهامات آن
زمانی که از چیستی مطالعه صحبت به میان می آید، در اذهان افراد مفاهیم مختلفی متبادرمیشود؛ چراکه هنوز در درک ماهیت مطالعه و مصداقهای آن از نظر قالب و محتوا اختلافنظر وجود دارد. این معضل را زمانی بهتر درک می کنیم که در صدد تعیین سرانه مطالعه در جامعه باشیم. در آن موقعیت است که متوجه ابهام های چالش آفرین زیادی خواهیم شد. ابهام هایی نظیر اینکه آیا مطالعه منابع درسی، مشمول مطالعه می شود؟ آیا مطالعه منابع مذهبی نظیرخواندن قرآن و دعا باید در شاخص مطالعه منظور شود یا خیر؟ آیا دیدن فیلمی که بر اساس داستان و رمانی تهیه شده باشد، مطالعه محسوب می شود یا خیر؟ آیا مطالعه کتابهای علمی هم مطالعه است یا مطالعه را به کتابهای علوم انسانی محدود می می شود؟ آیا مطالعه منابع الکترونیکی حد و مرز مطالعه را تغییر داده است؟ و آبا مطالعه تنها به منابع چاپی محدود می شود؟ رسیدن به پاسخ های سنجیده بسیار مهم است، چرا که وجود ابهام ها در تعیین شاخصهای مطالعه منجر به ارائه آمارهای ضد و نقیض می شود. وجود آمارهای سرانه مطالعه چندگانه از یک سو باعث بی اعتمادی جامعه به آمارها خواهد شد و از سوی دیگر برنامه ریزی برای ارتقای میزان مطالعه در کشور رادچار مشکل می کند.
ابهام در تعیین شاخص مطالعه در مواجهه با کتابهای درسی
در اکثرگزارشهای آماری سرانه مطالعه، خواندن منابع درسی جزو اقلام سرانه مطالعه لحاظ نشده است. مهمترین دلیل عدم محاسبه مطالعه درسی در سرانه مطالعه را جنبه تکلیفی مطالعه منابع درسی دانسته اند. در مقابل نظر دیگری است که با وجود جنبه تکلیفی مطالعه کتابهای درسی، تفاوتی بین این نوع مطالعه و مطالعه غیردرسی قائل نیستند و توصیه می کنند که این نوع مطالعات نیز باید در سرانه مطالعه جامعه لحاظ شود( پارسازاده، 1387)؛ چرا که به زعم این افراد مطالعه منایع درسی همانند منابع غیر درسی بر رشد فردی، اجتماعی و علمی آنها تأثیرگذار است.
ابهام در تعیین شاخص مطالعه در مواجهه با کتابهای علمی
برخی از محققان نظیر سلطانی( 1356) برای شاخص مطالعه دایرهای بسیار تنگتر ترسیم کردهاند؛ به گونه ایکه حتی مطالعه منابع علمی نظیر کتابهای پزشکی و سایر علوم خالص و عملی را جزو مطالعه محسوب نمی کنند و صرفا منابع علوم انسانی را که در مقابل علم به انسان فرزانگی می دهد را " مطالعه " منظور می کنند.
در پاسخ به دو ابهام اشاره شده، اگر تعریفی که از چیستی مطالعه آمد به عنوان چارچوب نظری پذیرفته شود، تا حد زیادی این ابهامات رفع خواهد شد. در تعریف مطالعه آورده شده بود که مطالعه نوعی خواندن هدفمند است که منجر به درک معنا و افزایش دانش فرد مطالعه کننده شود. این تعریف محدودیتی برای نوع منبع مطالعاتی قائل نشده است، بلکه به تأثیرگذاری آن توجه دارد. در واقع ملاک، تأثیر عمل خواندن بر خواننده است که مطالعه را از غیر آن متمایز می کند. با این تعریف مطالعه منابع علمی و درسی، مصادیقی برای مطالعه به شمار خواهند رفت؛ چراکه فرد از مطالعه منابع درسی و علمی به درک معنا و آگاهی می رسد. از سوی دیگر در دفاع از احتساب منابع درسی به عنوان یکی از مصداقهای مطالعه، اینگونه می توان استدلال کرد که منابع درسی(بویژه در ایران) مجموعه ای برگرفته از سایر منابعی است که ما آنها را در زمره منابع غیردرسی تلقی می کنیم. به عبارت دیگر منابع درسی منابع گزیده و منتخبی از سایر منابع است که برای هدفهای آموزشی انتخاب و در قالب یک کتاب برای مخاطب مشخص تدوین شده اند. بنابراین منطقی به نظر نمی رسد بخواهیم مطالعه منابع درسی را که در بسیاری از موارد بسان سایر منابع غیردرسی است، به صرف جنبه تکلیفی آن در شاخص مطالعه لحاظ نکنیم. البته اگر جنبه تکلیفی و آزاد بودن آن قابل اهمیّت است این مشکل را می توان با تقسیم مطالعه به اجباری یا تکلیفی در مقابل مطالعه آزاد یا داوطلبانه برطرف کرد. در این تقسیم بندی هر دو قسم آن مطالعه محسوب می شود، ولی از نقطه نظر اختیار قابل تفکیک است. این جداسازی در گزارشهای سرانه مطالعه می تواند با دو معیار میانگین مطالعه تکلیفی و آزاد ارائه شود. آشکار است که ندیده گرفتن کلیه مصداقهای شاخص مطالعه به روایی سرانه مطالعه لطمه خواهد زد و تفسیر و تحلیل آن را دچار مشکل می کند؛ بطوریکه در بررسی های تطبیقی، مقایسه میانگین مطالعه در سطح ملی و به ویژه در سطح جهانی چالش انگیز خواهد بود.
ابهام در تعیین شاخص مطالعه در مواجهه با کتابهای دینی
برخی با این فرض که مطالعه منابع مذهبی(نظیر خواندن قرآن و دعا) از روی عادت و تکرار است و در عرف بین الملل نیز جزو شاخص مطالعه منظور نمی شود، آن را در زمره شاخصهای سرانه مطالعه به حساب نمی آورند. در مقابل عده ای مصرّند که این نوع مطالعه که بسیار آگاهی بخش است می باید جزو شاخص مطالعه محسوب شود. همین باورها در اظهارنظرهای متفاوت از مسئولان فرهنگی گاه و بیگاه در رسانه ها دیده و شنیده می شود. به طور نمونه صفار هرندی وزیر وقت وزارت فرهنگ و ارشاد در مصاحبه ای که در آن میزان مطالعه مطالعه را 18 دقیقه اعلام کرد، تاکید نمود که از نظر وی مطالعه ادعیه و قرآن نیز مطالعه محسوب میشود. (خبرگزاری فارس، 1387) در مقابل اشعری رئیس کتابخانه ملی وقت بدون احتساب مطالعه ادعیه و قرآن، میزان سرانه مطالعه را در حد 2تا 9 دقیقه اعلام کرد. هرچند در مصاحبه بعدی، نظرش را تغییر داد و همان 18 دقیقه را پذیرفت (جام جم، 1388).
همانطور که در پاسخ به ابهام های قبل ذکر شد چنانچه ملاک احتساب شاخصهای سرانه مطالعه، تعریف مطالعه باشد، نوع منبع نباید در مصداقیت آن تأثیرگذار بلکه تأثیرگذاری آن باید ملاک باشد. مطالعه منابع دینی و مذهبی به ویژه زمانی که با معرفت همراه باشد، از قدرت تأثیرگذاری زیادی برخوردار می شود و مطلوب است در شمول مصداقهای مطالعه منظور شود. در همین خصوص پارسازاده (1387) مدیر کیمته پژوهش سرانه مطالعه نهاد کتابخانه عمومی کشور معتقد است که با بررسی بسیاری از تعاریف، مطالعه کتابهای درسی، قرآن و ادعیه، جزو مطالعه محسوب می شود و به دلیل محتوای قرآن و تأثیرگذاری آن بهترین نوع مطالعه است؛ چون علاوه بر اینکه اطلاعات جدیدی به فرد مطالعه کننده می دهد، دستاوردهای رفتاری و معنوی نیز دارد.
ابهام در تعیین شاخص مطالعه در مواجهه با فیلمهای داستانی
ابهام چالش برانگیز دیگر فیلم هایی است که بر اساس یک داستان یا رمان ساخته شده است. این ابهام به واسطه وجود دو نظر متفاوت در مورد فیلمهای داستانی است. یک نظر این است زمانی که فیلمی بر اساس یک داستان و یا رمان ساخته می شود، مشاهده آن با مطالعه همان اثر اولیه تفاوتی ندارد. عده ای معتقدند چنانچه فردی فیلم اثرمتنی را مشاهده می کند، تقریبا به همان دریافتهای ناشی ازمطالعه اثر متنی می رسد. در مقابل نظر دیگری وجود دارد که بین مطالعه یک کتاب و مشاهده فیلم آن تفاوت قائل شده است. البته در این بین، فیلم هایی وجود دارد که دارای زیرنویس هستندکه این خود مقوله ای دیگر است. از نظر بسیاری دیدن این فیلمهای دارای متن، به نوعی مطالعه محسوب می شود. در این مورد اختلاف نظر کمتر دیده می شود.
اما از نظر برخی، فیلمهای ساخته شده براساس کتاب، جزو شاخص مطالعه قرار نمی گیرد. خسروی(1381) در دفاع از این عقیده، در مقاله خود با عنوان «مقدمه ای برآسیب شناسی مطالعه در کشورهای جنوب » اظهار می دارد هیچ یک از فلاسفه تعلیم وتربیت مانند کنفوسیوس، افلاطون، سیسرو، لاک و جان دیویی القای این نظر را که تلویزیون به گونه ای تعلیم و سرگرمی را با هم ارائه می کند که از هم جدا نمی شوند را باور ندارند. در همین راستا سیسرو نیز گفته است: "هدف از تعلیم آن است که دانش آموز بتواند خود را از اسارت و قساوت لحظه ها{ی بی هدفی و انفعالی}رها کند که این البته ممکن است چندان ساده و خوشایند نباشد" (به نقل از پستمن، 1357). اما تلویزیون (فیلم دیدن) با خلق لحظه های خوش آفریدن دقیقا برعکس این نظریه حرکت می کند؛ چراکه اصولا اغلب برنامه های تلویزیون {و فیلمها}حاوی مطالبی نیست که :
- باید به خاطر سپرده شود؛
- باید مطالعه شود و در آنها دقت شود؛
- نیاز به پشتکار و هوشیاری و تیربینی خاص داشته باشد؛
- نیاز به بحث و مناظره در حین پخش داشته باشد(پستمن، 1357به نقل از خسروی،1381).
القای خوشی های لحظه ای و نگاهی بازی نگرانه به زندگی باعث دوری از تفکر انتقادی و اندیشه در زندگی به ویژه تفکر نقاد میشود (خسروی، 1381). سلطانی( 1356) هم معتقد است شنونده و بیینده در رادیو و تلویزیون، تنها به مصرف کننده ای می ماند که باید با شتاب تصویر و کلمات را ببلعد، اما در مقابل خواننده کتاب، نقش مهمی در مطالعه کتاب به عهده دارد. خواننده در مطالعه کتاب، بیشتر فرصت تامل و درک مطلب را دارد. مطالعه کتاب در حقیقت گفتگوی انسان با دیگری است. آدمی که انگار خودمان خلقش کرده ایم. یعنی وقتی به درک و شناخت رسدیم آن وقت مخلوق خودمان میشود و از آن لذّت می بریم. بیننده فیلم، غالبا نگاه گذرا دارد؛ چرا که مجالی برای گفتگو و بحث ندارد، باید بشنود و بگذرد، ولی در امر مطالعه یک کتاب چنانچه یک جمله یا کلمه ای فهمیده نشود، جمله بعدی خواننده را به مواخذه میکشد. بنابراین خواننده چاره ای جز تامل ندارد و در این فرایند هرچه تامل بیشتر باشد، درک ولذّت بیشتری عاید خواننده می شود.
با توصیفی که گذشت آیا می توان گفت مشاهده فیلمهای داستانی نوعی مطالعه محسوب می شود؟ در پاسخ می توان گفت: چنانچه بپذیریم که فیلمهای داستانی نیز از همان جنس برنامه های رادیو و تلویزیون است و تقریبا همان تأثیرات را کم و بیش دارد وبا توجه به اینکه در این نوع فیلمها بیشتر بر جنبه های سرگرمی تاکید می شود و کمتر فرصت تامل و تعمّق را برای انسان پیش می آورد؛ مشاهده آنها ارتباط چندانی با مطالعه نمی تواند داشته باشد. دلیل دیگری در تایید این مطلب می تواند این باشد که بیننده در دیدن فیلمها اغلب مواقع حالت انفعالی دارد و تقرییا یک گفتگوی یک نفره است؛ چرا که آنقدر حوادث یک فیلم به سرعت اتفاق می افتد که جایی برای تفکر و تامل کمترباقی نمی گذارد. شاید با طرح پرسشهای ذیل قضاوت راحت تر باشد: آیا فعل و انفعالات ذهنی خواننده یک متن با فعل و انفعالات ذهنی وی در دیدن فیلم مبتنی بر همان متن برابراست؟ آیا خواننده و بیننده به یک اندازه با متن و فیلم در تعاملند؟ آیا در دیدن فیلم بیشتر فرصت تداعی معانی و غور در معنا اتفاق می افتد یا در خواندن یک متن؟ و سئوالاتی از این گونه.
به جز طرح تفاوت ماهیتی فیلم و متن، از زوایه دیگر نیز می توان به این قضیه پرداخت. بر فرض اینکه فیلمهای داستانی در شاخص مطالعه بگنجد، آیا صرفا باید فیلمهای داستانی به عنوان مطالعه لحاظ شود؟ اگر اینگونه باشد فیلمهای دیگر نظیر فیلمهای مستند و علمی چه تکلیفی خواهند داشت؟ درخصوص فیلمهای تصانیف و ترانه که شعر آن از آثار متنی است، چگونه قضاوت خواهیم کرد؟
بنابراین به نظر می رسد علیرغم اینکه فیلمهای داستانی جذّاب و گیرا هستند و فواید بسیاری دارند، نظر نگارنده این است که دیدن فیلم جایگزین مطالعه اثر اصلی نخواهد بود؛ چرا که هر کدام انسان را وارد دنیای خاص خود می کند، دنیایی که در مطالعه بیشتر به درک معنا می انجامد ولی در دنیای فیلم بیشتر بر درک بصری تاکید می شود. در فیلم، کارگردان با وجود بکارگیری ترفندهای مختلف و با آفرینش جلوه های ویژه فقط می تواند بخش ناچیزی از مفاهیم عمیق یک داستان را به تصویر بکشد. علت آن هم واضح است. دنیای بصری و فناوری محدودیتهای خودش را دارد، ضمن آنکه خلق و تولید هر صحنه از فیلم هزینه های مالی و زمانی قابل توجهی می طلبد. اما واقعیّت این است که کارگردان در نهایت حتی اگر خلاقانه متن اصلی را تغییر داده باشد و بر غنای آن افزده باشد فقط میتواند بخشی کوچکی و آن هم بهصورت سطحی از عالم معنای یک اثر اصلی یا اثر تولید شده را از سرزمین متن به دنیای تصویر منتقل کند.
تجربه نشان داده است که فیلم داستانی هرچند فاخر تولید شود نمیتواند جایگزین اثراصلی شود. فیلم و متن هر کدام متعلق به یک سرزمین با خصایص خاص خود هستند و تأثیرات متفاوتی دارند. در مجموع به نظر می رسد که به شمار آوردن فیلم به عنوان یکی از مصداقهای مطالعه، به راحتی مورد پذیرش قرار نمیگیرد. ضمن آنکه درصورت پذیرش آن به عنوان مصداقی از مطالعه، خود ابهام های بسیاری را در مورد سایر محصولات شنیداری و دیداری نظیرفیلم هایی که بر اساس داستانهای شفاهی ساخته شده اند، فیلمهای مستند و علمی و مجموعه های تلویزیونی، مسابقات سرگرمی و علمی، گزارشهای خبری و علمی و غیره به وجود خواهد آورد . تشخیص اینکه این نوع فیلمها مصداق مطالعه هستند، در هر صورت چه در مقام تایید و چه در رد آن، نیازمند دلائلی نه چندان ساده خواهد بود. بی توجهی و ساده انگاری در تعیین مصداقهای مطالعه منجر به تفسیر و تعبیرهای نابجا از شاخص مطالعه می شود که نتیجه آن چیزی جز سردرگمی جامعه علمی نخواهدبود.
با توجه به مسائل یاد شده، آشکار می شود که آشفتگی قابل ملاحظه ای درتعریف حد و مرز مفهوم مطالعه وجود دارد. هرنهاد یا فردی به زعم خودش شاخصی را برای مطالعه تعیین و بر همان مبنا اطلاعات را گردآوری وتحلیل می کند که پیامد آن اظهار نظرهای ضد ونقیض و حیرانی مخاطبان شده است. پیشنهاد کلی برای تعیین شاخص مطالعه این است که یک مرجع رسمی و معتبر به تعیین حد و مرز این شاخص و ارائه تعریفی جامع و مانع از مصداق های مطالعه با توجه به ابهام های گفته شده و احتمالا ابهام های دیگر به مبادرت کند. جامع از این حیث که تمامی مصداق های مهم امر مطالعه در زمره معیارهای مطالعه گنجانده شود و مانع از این حیث که از درج مواردی که ماهیت مطالعه ندارد در تعریف جلوگیری کند. توجه به دو نکته در این تعریف می تواند در تعیین مصداق و عملیاتی کردن شاخص مطالعه راهگشا باشد. یکی این که مصداق های مطالعه حتی الامکان به صورت تفکیکی ارائه شود. اهتمام به این نکته باعث می شودکه شاخص کل مطالعه، جامع کلیه شاخص های فرعی مطالعه باشد و دیگر اینکه امر مطالعه به منبعی اطلاق شود که دارای متن آگاهی بخش باشد. توجه به این نکته نیز سبب خواهد شد که هر متنی در هر قالبی (چاپی و غیرچاپی) به شکل آگاهی بخش ارائه شود و مورد مطالعه قرارگیرد، مصداقی برای مطالعه تلقی شود. در سالهای اخیر ( 1387 و1388) نهاد کتابخانه های عمومی کشور تقریبا با این رویکرد به ارائه آمار مطالعه کتاب، روزنامه، نشریات، فضای مجازی، مطالعه ادعیه پرداخته که در جدول 2شاخصهای آن آمده است.
جدول 2. شاخصهای مطالعه در ایران (نهاد کتابخانه های عمومی (1388).گزارش سرانه مطالعه ایران)
شاخصهای مطالعه در ایران
|
متوسط تعداد کتاب مطالعه شده
|
متوسط مطالعه روزانه کتاب
|
سرانه مطالعه کتاب در فضای مجازی
|
متوسط زمان مطالعه قرآن و ادعیه
|
مجموع مطالعه کتاب
|
متوسط مطالعه روزانه روزنامه
|
متوسط مطالعه روزانه نشریات ( روزانه)
|
سرانه کل مطالعه( کتاب، روزنامه و نشریات)
|
این رویکرد هرچند کار تعیین شاخص مطالعه را در زمان دسته بندی شاخص ها قدری سخت می کند ولی نتیجه آن قابل اعتماد واستنادخواهد بود. با این دسته بندی، محققان و مسئولان با توجه به نیاز خود بهترمی توانند از شاخص مطالعه و زیر شاخص های آن بهره مند شوند و زمینه آسیبرسانی تفسیرهای متناقض و مبهم را از بین می برد. حاصل این نگرش این خواهد بودکه پژوهشگران فرصت ارائه راهکارهای مشخص تری را برای بهبود وضعیت مطالعه بدست خواهند آورد. ضمن آنکه وجود چنین آمار تفکیکی امکان مقایسه های تحلیلی در داخل و خارج از کشور را بهتر فراهم خواهد کرد.